آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

شاهزاده کوچولو

قلبم ، دیروز بعد از 17 روز تاخیر بالاخره تو رو بردم واسه کنترل 15 ماهگیت ، وزنت 13 کیلو قدت 82 دور سرت هم یادم نیست خلاصه همه چیزات عالی بودن کلی تو مرکز بهداشت قربون صدقت رفتن دورت جمع شده بودن و خلاصه کلی شلوغ بازی البته بگم که از حالا استرس واکسن 18 ماهگیتو دارم و داره جونم به لبم میرسه ... بگذریم حرفای خوب خوب بزنیم فرهنگ لغاتت داغ همون داغ شعر ب ب بلک شیپ رو تا حدودی بلد شدی و می خونی یه دختر کوچولو کلیپش تو موبایل بابایی هست که پشه پاهاشو زده تو جلوجلو بیشتر کلماتش رو بلد شدی و میگی راستی به دایی سجاد جون دایی میگی و تا موبایل ماما زنگ میزنه میگی دایی تاتی میکنی البته هول میشی و بعد از چن...
18 دی 1390

از جنس نور

این عکسها رو ما روزی که شبش شب یلدا بود از خورشید خانوم گرفتیم تو رو خدا ماشالا یادتون نره ...
8 دی 1390

حکمت

بخشی از شب را برخیز و برای او سجده کن و او را در شب طولانی تسبیح گوی ... سوره مبارکه انسان آیه26     آرزویم ، بلندترین شب سال شب یلدا شبی که پس از آن غلبه نور بر ظلمت اتفاق خواهد افتاد و نیاکان ما به واسطه این اتفاق جشن گرفتند بر تو و همه نی نی کوشولوها مبارک باد امیدوارم همه زیر سایه پدر و مادر صدها و هزاران سال از این شب یلداها به سلامتی و خوشبختی جشن بگیرند .     آمیتیسم ، امسال شب یلدا عمه جونی شام همه و ما رو دعوت کرد ولی چون امتحانات بابا نزدیکه عذر خواهی کردیم و نرفتیم و شب یلدا رو تنهایی جشن گرفتیم. یه جشن کوشولو . شام مفصل و بعدش هم آجیل البته من و بابایی یواشکی تخمه می شکست...
1 دی 1390
1